تقدیم به زهرا و زهراهایی که چشمشان را بر روی همه زیبایی های دنیا بسته اند.
دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۴۹ ب.ظ
زندگـی زیباسـت چشمـی بـاز کـن
زندگـی زیباسـت چشمـی بـاز کـن گردشـی در کوچــه باغ راز کنهر که چشمش در تماشــا نقش بست عینک بد بیــنی خود را شکسـتعلت عـاشـق ز عـلتـها جـداسـت عشــق اسطرلاب اسرار خــداستمن مـیـان جسـمها جــان دیـده ام درد را افکنـده درمـان دیـده ام دیـده ام بــر شـاخه احـسـاســها مــی تپــد دل در شمیــم یاسهازنـدگـی موسـیـقـی گنـجشـکهاست زندگی باغ تماشـــای خداســتگـر تـو را نـور یـقیــن پیـــدا شود می تواند زشــت هم زیبا شــودحـال من، در شهر احسـاسم گم است حـال من ، عشــق تمام مــردم استزنـدگی یــعنـی همیــن پـروازهـا صبــح هـا، لبـخند هـا، آوازهــاای خـطوط چهــره ات قـرآن من ای تـو جـان جـان جـان جـان مـناز تــو اشـعارم پـر از تــو مـی شـود مثنوی هایـم همــه نو می شـودحرفـهایـم مـــرده را جــان می دهــد واژه هایـم بوی بـاران می دهـد(مولانا)
۹۲/۰۵/۲۸