"من چه کسی هستم؟". پاسخ شما این است که "من جسم نیستم."

ابتدا وارد مرحله ریلکس شوید و این سؤال را به طور ذهنی از باطن خود بپرسید که: "من چه کسی هستم؟". پاسخ شما این است که "من جسم نیستم." بر این معنی فکر و تعمق کنید. مجدداً از خود بپرسید: "من چه کسی هستم؟" و پاسخ دهید:"من اضطراب ها و هیجان ها نیستم." بر این معنی فکر و تعمق کنید. دوباره سؤالی را مطرح کنید: "من چه کسی هستم؟" جواب این است: "من افکارم نیستم". بر این معنی فکر و تعمق کنید. سؤال کنید: "من چه کسی هستم؟" "پس من چه کسی هستم؟" و جواب نهایی شما این است: "من یک مرکز شعور ناب هستم." بر معنی این فراز تعمق و دقت کنید. گاهی اوقات توصیه می شود که هر بار یکی از این سؤالات را از خودتان بپرسید و گاهی می توانید این سؤالات را به همان ترتیبی که گفتیم در یک مراقبه به طور کامل انجام دهید.http://pandmandi.blogfa.comتوسط:سپیدهاین روزها انقدر درگیر کارام هستم که فرصتی واسه فکر کردن به خودم ندارمکاش کمی فرصت آزاد داشتمتوسط: فریادسرو قامت نیستم اما دوست می دارم روحی بلند داشته باشم چرا که تفاوت میان حیوان و انسان پستی و منزلت روح است؛ چشمانم رنگ روشن نیست اما دوست می دارم...چشم دلم روشن باشد و زلال همانند: آب، تا بتوانم تمام زیبایی های عالم را ببینم؛ پوستی دارم جو گندمی که اگر خوب به آن بنگریم لکه هایی هم روی آن یافت می شود اما دوست می دارم صفحه ی ضمیرم شفاف باشد و صاف، فاقد هر گونه لکه ای؛ دندان هایی دارم تقریبا سالم و سفید اما دوست می دارم دندان طمع نداشته باشم؛ دست هایی دارم قوی و سالم اما دوست می دارم سخی باشند و بخشنده؛ پاهایی دارم خوب و توانمند اما دوست می دارم رونده باشند در کار خیر؛ گوش هایی دارم سالم و خوب که می شنوند حتی گاهی آن چه را که نباید بشنوند اما دوست می دارم گوش هایی داشته باشم با خاصیت غربالگری تا بشنوم هر آن چه را که شایسته ی مقام انسانیّت است. زبانی دارم که جُرمش از جِرمش بیشتر است اما دوست می دارم که جِرم بر جُرم سبقت گیرد و برتری یابد. آن چه گفته شد ظاهری از خَلق بود و آرزوهایی برای خُلق. بین خَلق و خُلق در ظاهر تنها یک حرکت تفاوت است اما در عمل ... .نوشته شده توسط خانم الهام حجتی پایه ی اول (عشّاق)