هیچ کس را هم ندارم که باهاش درد دل کنم ....
سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۰۵ ب.ظ
توسط: غروب
سلام. من هم یک بدبختی هستم که این بیماری را دارم. هیچ کس را هم ندارم که باهاش درد دل کنم یعنی اینقدر اعضای خانواده مشکل دارن که دیگر اهمیتی به مشکل من نمی دن خیلی خسته هستم.
سلام غروب دوست داشتنی
از به کار بردن اسامی چنین مایوس کننده اجتناب کنید به جای بدبخت می توانید بنویسید من هم یک بنده خدا هستم که این بیماری را دارم.اگر در خانواده فرصت توجه به شما را ندارند در این جا که کانون اختصاصی برای دوستان نوروفیبروماتوز است می توانید درد دل کنید.برای ما از زندگی تان بنویسید از سن و جنس و شهرتان، مشکل خانواده چیست؟ چه توجه ای از خانواده می خواهید؟ چه انتظاری از آنها دارید؟ ..... دوستان خیلی خوبی را این جا پیدا خواهید کرد. انشالله
توسط: ستارهغروب عزیز سلام کاملا درک می کنم چی میگی وقتی تو یه شرایط تقریبا یکسان باشی حرف طرفت رو خوب درک می کنی. همه این گلایه ها درد و دل ها بهونه ها حرف های منم بود. نمی گم الان کاملا رشد کردم و هیچ وقت بهم نمی ریزم نه به هیچ وجه. ولی خیلی تغییر کردم لااقل فهمیدم چرا بیمار شدم و دیگه دست به گریبان با خدا نیستم که بگم خدایا چرا چرا چرا...سعی کن برای خودت یه انگیزه متعالی داشته باشی هر چیزی که بهش علاقه داری خودت باید پیداش کنی کافیه فقط بخوای خودش میاد به سمتت.منم خیلی دنبال کسی گشتم تا باهاش درد و دل کنم. ولی پیدا نشد اونی که دنبالش بودم اونقدر نزدیک بود که نمی دیدمش.خدا=به خودت آ
توسط: سپیدهاگه همش به نوروفیبروماتوز فکر کرد اینطوری میشه که همه به درد دل نیاز پیدا میکنناون همیشه باهامونه پس به چیزی که ازمون دوره فکر کنیماینطوری بهترهبه چیزی که ازش لذت ببری فکر کن
۹۲/۰۴/۱۱